معنی جعلی و ساختگی

حل جدول

جعلی و ساختگی

من درآوردی


جعلی

ساختگی


ساختگی

جعلی


جعلی و قلابی

ساختگی

فرهنگ فارسی هوشیار

جعلی

ساختگی (صفت) ساختگی: شجره نسب جعلی.


مصدر جعلی

کنش ساختگی


مدرک جعلی

تزده ساختگی گواهینامه ی ساختگی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جعلی

ساختگی، برساخته، دروغین

کلمات بیگانه به فارسی

جعلی

برساخته - ساختگی

فرهنگ عمید

ساختگی

چیز جعلی و مصنوعی
(حاصل مصدر) [قدیمی] آمادگی و آراستگی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

جعلی

تقلبی، ساختگی، قلابی، مجعول، مستعار، موهوم،
(متضاد) اصلی، اصیل


ساختگی

تصنعی، جعلی، غیرواقعی، دروغین، کاذب، مجعول، مصنوعی،
(متضاد) طبیعی

لغت نامه دهخدا

ساختگی

ساختگی. [ت َ / ت ِ] (حامص) چگونگی و کیفیت ساخته. ساخته بودن. و ساخته شدن. رجوع به ساختن و ساخته شود. || آمادگی. بسیج. بسیجیدگی. بسغدگی. فراهمی اسباب. مهیائی. آراستگی. عّده. عدت. ساخت. سامان. ساز: و ازآنجا لشکرها ساخته و ببخارا رسید. خاتون آن لشکر و ساختگی بدید، دانست که با این لشکر بخارا نتواند مقاومت کردن. (تاریخ بخارا ص 49). و اسباب تمنّع و علل ترفع در غایت ساختگی بود [در دولت آل سامان] خزائن آراسته و لشکر جرار و بندگان فرمانبردار. (چهار مقاله چ معین ص 59). بعد ما که سلطان حرکت فرماید او را با ساختگی بر عقب بفرستم. (جهانگشای جوینی). بر آن جملت که گفته بود ساختگی پیش گرفت. (جهانگشای جوینی). سرداران هر دو لشکر بساختگی مقاتله ٔ روز دیگر مشغول بودند. (منتخب التواریخ معینی ص 423). || (ص نسبی) مصنوع. متصنع. تصنعی. دروغی. دروغین. جعلی. بدل. قلب. من درآوردی. مجعول. غیراصلی. قلابی. عملی.

واژه پیشنهادی

فارسی به عربی

جعلی

تزییف، تقلید، خیالی، مزور، مزیف

معادل ابجد

جعلی و ساختگی

1210

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری